^{هم‌کلاسی گرامی:}

^{این‌که با وجود این لب‌های شتری و چشمای وق‌زده و پوست مثل ته‌دیگ عدس‌پلو، زحمت زدن یه رژ لب هم به خودت نمی‌دی، بخاطر زیبایی سادگی شما نیست، اعتماد به نفس کاذب متاسفانه معضل بزرگی‌ست!}

 

 

^{همکار محترم:}

^{درست است که چند روزی تا عید مانده ولی اگه فقط این‌بار ناپرهیزی کنید و چند روزی زودتر حموم بروید، بنده شخصا تضمین می‌نمایم که به هیچ‌کدام از قوانین فیزیکی و شیمیایی عالم برنمی‌خورد.}

^{ضمنا یه چیزای دسته‌داری معمولا جلوی آینه حمام یا دست‌شویی می‌گذارند که سرشون پرز دارد، سالی دو سه بار از اینا بکشید به دندانتان، اعضای شرکتی رو از نگرانی می‌رهانید.}

^{مُردیم بس‌که از دهن نفس کشیدیم!}

 

 

^{دوست‌دختر عزیز:}

^{در وجود ما چیزی به نام غیرت وجود ندارد و چند سالی هست که نه تنها من، بلکه روی هیچ پسری این آپشن بصورت دیفالت نصب نمی‌شود. هم شوما می‌دانی چه خبر است و هم ما بهتر از شوما این جاده‌های خاکی رو طی کرده و انتهای پیچش هم شاشیده‌ایم، فلذا احتیاجی به این گوشه کنایه‌ها و تیکه‌ها نیست، همین که هروقت من در دسترس بودم و خانواده در دسترس نبودن، شوما در دسترس باشی ما رو از این دوستی کفایت می‌کند!}

 

 

 

^{پدر بزرگوار:}

^{رمز ماهواره 1353 است. بجای این‌که هی اول و آخر شماره تلفن‌های خونه و موبایل‌های‌مان را چک کنی بهتره سال ازدواج‌تان را یادتان باشد.}

^{ضمنا مولتی‌ویژن و ایکس‌ایکس‌ال از کانال 777 به بعد مرتب چیده شده‌اند، قبلش با من هماهنگ کنید تا هم وقتتان را الکی صرف دیدن این تلفنی‌ها نکنید، هم صبح موقعی که جلوی تلویزیون خوابتان برده است، مادری را شگفت زده ننمائید!}

 

 

^{مادر مهربان:}

^{ویاگرا گران است، این قرص ترامادول و کلومیپرامین را که توی کشوی میزمان پیدا کرده‌اید مصرف دیگری دارد!! انقدر مات و مبهوت در خانه ما را نظاره نکنید.}

 

 

^{استاد ارجمند:}

^{درست است که خیر سرمان فوق لیسانس می‌خوانیم ولی "ریاضی1" را چهاربار افتادیم و "ریاضی2" را از جلویی نوشتیم، "معادلات" را با استاد، نقدی حساب کردیم و "محاسبات" را به زور پروژه پاس کردیم و برگه سفید "آمار و احتمالات" ام را هم خودم نمی‌دانم چجوری 10 شد و ریاضی مهندسی را هم بعد از سه بار افتادن "معرفی به استاد" کردیم. فلذا بسط مک لورن و سینوس هیپربولیک و معادله سهمی که سهل است، سینوس30 درجه را هم با ماشین‌حساب می‌زنیم، پس عاجزانه درخواست داریم فعلا از ما یکی بکشید بیرون تا ببینیم برای آخر ترم چه گِلی می‌توانیم به سرمان بگیریم}

 

 

نوشته شده در یکشنبه 89/8/30ساعت 6:55 عصر توسط کوین نظرات ( ) | |